نکته30:حروف ( سـ ) و ( سوف ) هرگاهبرسرفعلمضارعبیایند،معنیآنرابهمستقبل (
آینده )تبدیلمیکنند . مانند :سَیَعلَمُ : خواهددانستسوفَیَجلِسونَ :
خواهندنشست .
نکته31 : ( لَن ) ازحروفناصبهاستاگربامضارعبیایدمستقبل « آینده »
منفیترجمهمیشود . مانند :لَنتنالواالبِّرَ :بهنیکیدستنخواهیدیافت.* بنا بر
این اگرجمله ی «سوف نکتبُ دَرسَنا »راخواسته باشیم منفی کنیم می شود :
لَننَکتُبَ دَرسَنا :درسمانرانخواهیمنوشت
نکته32 :بهجز « لَن » بقیهحروفناصبهیعنی « أَن،کَی،لـِ،حتّی »
همراهبافعلمضارعبعدازخودبهصورتمضارعالتزامیترجمهمیشوند . مانند
:اُریدُأنأذهَبَ : میخواهمکهبروم.حینَماجَلسوالِـیَتناوَلوا :
هنگامیکهنشستندتاشامبخورند .
نکته33 :فرق لـ ِ ناصبه با لـِ امر در صیغه هایی که به حذف حرف« ن
»میانجامد و یا در صیغه های جمع مونث که از نظر شکل ظاهری یکسان می باشند
تنها در متنجمله است که می توان به فعل امر و یا مضارع منصوب بودن آنها پی
برد ؛ مثال : التلامیذُ لِیَکتُبوا رسالةًلمعلّمهم : دانش آموزان باید
نامهای به معلمشان بنویسندالتلامیذُ یذهبونَ الی الصفِّ لیکتُبوا
رسالةًلمعلّمهم : دانشآموزان به کلاس می روند تا نامه ای به معلمشان
بنویسند .
نکته 34: لـِ ناصبهیفعل مضارع لام تعلیل نامیده می شود . زیرا اینحرف
بیانگر علت انجام کار است وبه صورت مضارع التزامی ترجمه میشود ؛ مثال
:اَحترِمُ والدیَّ لإنالَ رضا اللهِ : به پدر و مادرم احترام میگذارم برای
اینکه به خشنودی خدا نائل شوم .
نکته35:فعل مضارع اگر با لام امر همراه باشد معادل مضارع التزامی درزبان
فارسی ترجمه می شود وابتدای آن کلمه ی «باید» می آید ؛ مثال:لِنَذهَب الی
الصف : باید به کلاس برویم لِأکتُب: بایدبنویسم . لِیجلسنَ : باید
بنشینند«آن چند زن»لِیَعلمِ الانسان أنَّ جمیعَ الکائناتِ مَسخّرهٌ له :
انسانباید بداند کههمه ی موجودات تحت اختیار او هستند
نکته36:بهمعانیحروفمشبهةبالفعل ( کأنَّ :گویاکه،لَیتَ : ایکاش،لَعلَّ :
شایدو . . .) وکاربردآنهاازنظرمنصوبکردناسمخودتوجّهشود.
نکته37: خبر « لیت » و « لعلَّ » در صورتی که مضارع باشد ، معمولاً در
فارسی به صورت « مضارع التزامی » ترجمه می شود . مانند :
لَعلَّ الطالِبُ یَرجِعُ مساءً : شاید دانش آموز برگردد .لَیتَ السُّرورَ
یَدومُ فی الحیاةِ : کاش شادی در زندگی ادامه یابد .
نکته38 : « إنّ » در ابتدای کلام استفاده شده و دارای معنی تأکید می باشد (
همانا ، قطعاً و . . )امّا « أنّ » حرف رابط بین جملات بوده و معنی« که »
می دهد .
*تذکر: در موارد ی که سخنی واضح بیان می کنیم «إنَّ » برای تأکید نبوده،فقط
به عنوان تکیه کلام می آید: إنَّ النّملةَ حشرةٌ صغیرةُ :مورچه حشره ای
کوچک است.
نکته39 :جملاتیکهدرآنها ( ضمیرفصل،اِنّما،لامِمفتوحهو . . . )
بهکاررفتهاست،بهصورتتأکیدیترجمهمیشودلذاازکلماتیمثل : «
فقط،بیشک،تنها . . . » استفادهکنید،مانند: إنَّکَانتَالسَّمیعُالعلیمُ :
همانافقطتوشنواوداناهستی.
إنَّماالهُکُمإلهٌواحدٌ : فقطخدایشما،یکخداست .
لَوأخَذَتهابِغیرِامانَةٍلَقَطَعتُیَدَها :
اگرآنراغیرامانتمیگرفتحتماًدستشراقطعمیکردم .
نکته40:تقدیمکلماتدرجملهنیز،ازمواردتأکیدیاحصربهشمارمیآید.مانند :
إنَّمایَخشَیاللهَمِنعبادِهِالعُلماءُ ( اللهَ : مفعول،العلَماءُ : فاعل)
إنَّمعَالعُسرِیُسراً ( معَالعُسرِ : خبرمقدَّمإنَّ)قطعاً باسختی آسانی
است . وعلی الله فلیتوکّل المؤمنونَ :مؤمنان فقط بر خدا باید
توکّل کنند .
نکته41:اگرجملهیقبلاز « اِلّا » منفی ( مستثنَیمُفرَّغ ) باشدمیتوانیمحرف «
اِلّا » راحذفکردهوجملهرابهصورتمثبتتاکیدیترجمهکنیم .
مانند : لاتَقُلالاالحقَّ : تنهاحقّرابگولَمیَذهَبالاعلیٌ : فقطعلیرفت
نکته42:لای نفیجنسبهصورت « هیچ . . . نیست » معنیمیشود،مانند :
لاإلهَالّااللهُ : هیچخداییجزاللهنیست .لارجُلَفیالبَیتِ :
هیچمردیدرخانهنیست
* تذکر :اسمبعدازلاینفیجنسنکرهمبنیبرفتحاستیعنی ( الـ ) یا ( تنوین )
نمیگیرد .
نکته43:حرف « لـوعِندَ » بههمراهاسمیاضمیر،بهمعنی ( دارد ) بهکارمیرود .
مانند : هَلعِندَکمکتابٌ؟آیاکتابیدارید؟
لِعلیٍکتابٌمفیدٌ : علیکتابمفیدیدارد، عِندَکَکتابٌمفیدٌ : کتابمفیدیداری
لأخیسیّارۀٌجَمیلۀٌ : برادرماتومبیلزیبائیدارد.
نکته44:فعل ( داشت ) درفارسیرااغلبدرعربیبهدوحالتمیتوانآورد
کان + لـِ ... : کانَلِعلیٍکتابٌمفیدٌ : علی کتاب مفیدی داشت کان +
عند . .. : کانَعِندَکَکتابٌمفیدٌ : کتاب مفیدی داشتی .
نکته45:درترجمهاسمهاینکرهاز « ی » درآخِریا « یک » دراوّلاسماستفادهکنید .
مانند :
قرأَطالبٌرسالۀًفیالصَّفِ :یکدانشآموزنامهایرادرکلاسخواند
نکته46 :تعدادیازفعلهادرعربیدارایدومفعولمیباشند .مانند : جَعَلَ«قرارداد »
،اَعطی«بخشید،داد » ،وَهَبَ « بخشید »
،عَلَّمَ « یادداد » ،اَذاقَ « چشاند » ،ألبَسَ : « پوشاند » ،سَمَّی «
نامید » ،حَسِبَ « گمانبرد»، رَزَقَ «روزی داد»
هنگامترجمهچنینافعالیدقّتکنیم،یکیازدومفعولباعلامت « را »
ودیگریرابدونعلامتوهمراهباحرفاضافهیعنیبهصورتمتمم
آوردهشودمانند : أعطَیناکَالکوثرَ : بهتوکوثرراعطاکردیم
ألبسَالمومِنُالفقیرَلباساً : مومنبهفقیرلباسیراپوشاند
إلهىارْزُﻗﻨﻰالصّبرَالْجميل! = خدايابهمنصبرجميلراارزانيبدار!
نکته47: ( مفعولبه ) عربیگاهیدرفارسیبهجای « را » باحروفاضافه «متمّم »
بهکارمیرود . مانند : جاءَأباهُم : نزدپدرشانآمدند.دَخَلتُالمَدرَسۀَ :
بهمدرسهداخلشدم.بلغتُ الْمنزلَ: به خانه رسيدم. أجابَهُ: به او پاسخ داد.
جاهِد الْمشركينَ: با مشركان جهاد كن! نال غايتَهُ: به هدف خود رسيد.
سألتُ الْمعلّمَ: از معلّم پرسيدم. جاءَهُ: نزد او آمد.
نکته48:فعلبهکاررفتهدرجملهیدعاییهرچندماضیباشد،بهصورتمضارعترجمهمیشود.مانند
:رَضِیَاللهُعَنکَ : خداازتوراضیباشد.
نکته49:هنگامترجمهی مفعوللهازعبارت ( برای . . . ،بهخاطر . . . . )
استفادهمیکنیم . مانند :قُمتُاحتِراماًلَهُم : بهخاطراحترامآنهابلندشدم .
نکته50:در ترجمه ي مفعول مطلق دقّت كنيم كه اين كلمه، نظر به «فعلِ» جمله
دارد نه فاعل يا مفعول آن. ( مفعولمطلق )
مانندقیدهایفارسیهستندودرترجمهآنبهشکلزیرعملمیکنیم :
الف ) هنگامترجمهمفعولمطلقتأکیدیازقیودتأکیدیمانند : (
کاملاً،حتماً،قطعاً،بیشک . . ) استفادهمیکنیم .
ب) درترجمهمفعولمطلقنوعی ( بیانی ) نوعِانجامفعلبیانمیشودوازکلماتیمانند «
بسیار،مانند،همچون،بهنیکی،بهگونه...) استفادهمیکنیم.
نکته51:درترجمه یصفت،رعایتنکاتزیرضروریاست .
الف )
صفتهادرزبانفارسیبهصورتمفردترجمهمیشوندهرچنددرزبانعربیبهصورتمثنییاجمعآمدهباشند
. مانند :
الرِّجالُالمومنونَ : مردانمومن الطّالبانِالنَشیطانِ : دودانشآموزکوشا
ب ) هنگامترجمهجملهوصفیهازحرف « که » استفادهمیکنیم
.مانند:القَناعۀٌکنزٌلایَنفَدُ : قناعتگنجیاستکهتمامنمیشود .
توجّهداشتهباشیدکهزمانفعلجمله یوصفیهبرحسبفعلقبلازآنترجمهمیشود .
*) ماضی ( فعلاصلی ) + مضارع ( فعلدرجملهی وصفیه) = ماضیاستمراریمانند :
رأیتُ ظبیاً یمشی بهدوءٍ : آهویی رادیدم که به آرامی قدم می زد.
*)ماضی ( فعلاصلی ) + ماضینقلی ( فعلدرجملهی وصفیه) = ماضیبعیدمانند :رأیتُ
ظبیاً قد عرفَ مأمنه :آهویی رادیدم که پناهگاهش راشناخته بود.
*) مضارع( فعلاصلی ) + مضارع ( فعلدرجملهی وصفیه) = مضارع التزامي مانند :
اُفَتِّشُ عن كتابٍ يُساعِدُنـى فـﻰ فهمِ النُّصوصِ: دنبال كتابي مي
گردمكه مرا در فهم متون ياري كند.
ج )
درزبانعربیبرخلافزبانفارسیگاهیمضافالیهمیتواندبینموصوفوصفتفاصلهبیندازدکههنگامترجمهبایدبهایننکتهتوجّهداشت
. مانند :هذابابُ المَدرَسۀِ الکَبیرُ : ایندرِبزرگِمدرسهاست .نکته52
:علامت قيد حالت در زبان فارسي « ان» ، «ا» ، «با» (پيشوند) و ...... است:
دانش آموز، خندان و با شتاب آمد* درترجمهجملههایحالیهابتداعبارت «
درحالیکه » آوردهمیشود،سپسجملهترجمهمیشود .
توجّهداشتهباشیدکهزمانفعلجملهحالیهبرحسبفعلقبلازآنترجمهمیشود .
الف ) ماضی ( فعلاصلی ) + مضارع ( فعلدرجملهحالیه ) = ماضیاستمراریمانند :
جاءَالانبیاءُیُبَشِّرونَ : پیامبرانآمدنددرحالیکهبشارتمیدادند .
ب ) ماضی ( فعلاصلی ) + ماضینقلی ( فعلدرجملهحالیه ) = ماضیبعیدمانند :
خَرَجَالْمعلّموقدعَلَّمَناأشياءَكثيرةً.معلّمخارجشددرحاليكه
مطالببسياريرابهماآموختهبود
(آموخت).جلسَالمُعلِّمُوقَدکَتَبَلَناتَمارینَمُهمَّۀً :
معلّمنشستدرحالیکهتمارینمهمّیرابرایمانوشتهبود .
نکته53 :اسمهایموصولخاص ( الّذی،الّتی، . . . ) اگرمستقیماًبعدازاسم « الـ »
داربیاینداغلببهصورت « که » ترجمهمیشوند .
(اسمموصولدراینحالتازنظرنقشاصولاًصفتبهشمارمیرود ) مانند :
لاأعرِفُالرَجلَالَّذییَبکِی : مردیراکهگریهمیکند،نمیشناسم
نکته54:دقتكنيمكه «ما»گاهيحرفنفياستوگاهاسماستفهاموگاهموصول
،بهكمكقرائنموجوددرجمله،بايدهريكراازديگريتمييزداد
مانند : «... وما نرسل المرسلین إلا مبشّرینَ ومنذرینَ » = نفی ما هو
دینکم ؟ = استفهام تعلّمتُ ما درَّسه المعلّمُ .=موصول
نکته55:فعلیکهبهبابمیرودممکناستازنظرمعنیباریشهاصلیکلمهتفاوتداشتهباشد .
بهمثالهایزیرتوجّهکنید :
عَلِمَ : فهمید،دانستعلَّم : یادداددَفَعَ : پرداختاِندَفعَ :
شتافت،بهسرعترفت
حَکَی : حکایتکردحاکَی : تقلیدکرد،پیرویکردقَتَلَ : کشتقاتَلَ . . . :
جنگیدبا . ..
عَلِمَ : فهمید،دانستاِستعلَمَ : پرسید،پرسوجوکرد
نکته56 :درجملاتیکهتمییزنسبتبهکاررفتهاستمیتوانتمییزرابهصورت « مبتدا » یا «
فاعل » یا « مفعولبه » ترجمهکرد . مانند :
هُوَاکثَرُمِنکَعلماً : دانشاوازتوبیشتراست .تتقدَّمُالطالِبةُادباً :
ادبدانشآموزپیشرفتمیکندنظَّمتُ الکُتبَ صفوفاً : ردیف کتاب ها را منظّم
کردم
در جملاتي كه تمييز پس از اسم تفضيل مي آيد، گاهي مي توان آن دو را به صورت
يك كلمه ترجمه كرد:
هو أحسَنُ أخلاقاُ = او از نظر اخلاق نيكو تر است= او خوش اخلاق تر است.
گاهي با آوردن تعبيراتي از قبيل « از لحاظِ ، از جنبه ي، از ...» تمييز را
ترجمه مي كنيم:
مُلِئ ﻗﻠﺒﻰ إيماناً = قلبم از ايمان پر شد. « كَفَي باللهِ شهيداً = خدا از
لحاظ گواه و شاهد بودن كافي است».
نکته57 : هرگاه بعد از کلمه « کلّ » یک اسم مفرد تنوین دار بیاید « کلّ »
معنی « هر » می دهد مانند :کُلُّ یَومٍ نلعَبُ : هر روز بازی می کنیم
و اگر بعد ازآن اسم جمع بکار رود ، معنی «همه» می دهد.کُلُّنا نَلعَبُ :
همه ما بازی می کنیم ، کل التلامیذِ یلعبون : همه ی دانش آموزان بازی می
کنند.
نکته58: کلمه « یجبُ » در ابتدای جمله معنی « ضروری است ، لازم است ، باید .
. . » می دهد که می توان به جای آن از « علی +ضمیر » استفاده کرد .
مانند : یَجِبُ أن تَسمَعوا : باید گوش دهیدعلیکُم ان تَسمعُوا : لازم است (
باید ) گوش دهید.
نکته59:بهمعانی حروف عطف و نکات پیرامون آنهاتوجه کنید :
ثُمَ – وَ- فـ = پس ، سپس – مثال : قام سعیدٌ و جعفرٌ : سعید وجعفر
ایستادند.
اَم = یا: مثال : أقریبٌ اَم بعیدٌ : آیا دور است یا نزدیک
اَو = یا :مثال : نحن أو أنتم علی الحقِّ : حق با ما یا شماست – جالِس
العلماءُ اَو الزهَاد : با اهل علم یا پارسایان همنشینی کن
بَل = بلکه (عمدتا قسمت اول جمله قبل از بل منفی ترجمه می شود ) مثال : ذهب
محمدٌ بل سعیدٌ : محمد نرفت بلکه سعید رفت .
لا= نه – مثال : ضَرَبَ احمدُ لا مرتضی : احمد زد مرتضی نزد
نکته60:گاهی لا حرف جواب است به معنای خیر ، نه مثال : أقام سعید ؟ آیاسعید
برخاست ؟ در پاسخ می گویند : لا : خیر
* دقت شود که اگر در ترجمه ی یک متن فارسی به عربی حرف عطف وجودداشت باید
کلمه معطوف علیه در حرکت و کاربرد ضمایر تبعیت کند .
مثال: برای اینکهاستقلال و آزادگی خود را حفظ کنیم باید در مقابل انحرافات
ایستادگی کنیم .
یجب أن نَقِفَ اَمام الانحرافاتِ لکی نحتفظ باستقلالنا و حریتنا .
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت